قهوه خانه
گوشه ای دنج برای حرفهای خودمانی
در جایی خواندم که اگر دنیا را یک روستای 100 نفری فرض کنیم:
30 نفر سفید پوست و بقیه از نژادهای دیگرند.
30 نفر مسیحی 15 نفر مسلمان و بقه تابع سایر ادیان هستند.
6 نفر 59% از دارایی روستا را صاحب هستند که هر 6 نفر آمریکایی هستند.
80 نفر در خانه های غیر استاندارد زندگی میکنند.
50 نفر از درجاتی از سوء تغذیه رنج میبرند.
1 نفر در شرف موت است.
1 نفر در حال تولد است.
فقط 1 نفر تحصیلات دانشگاهی دارد.
فقط 1 نفر کامپیوتر دارد.
ما همگی در این روستا زندگی میکنیم. چشمان خود را بر واقعیتها نبندیم. پیشرفت انسان و نوع بشر جز با بهبود وضع زندگی تمامی انسانها امکانپذیر نیست. تعصبهای قومی و منطقه ای را کنار بگذاریم. بیایید جهانی فکر کنیم.
ماشینها بوق زنان و سوت کشان از کنارت میگذرند. صدای بوقها حال و هوای اعتراض دارند. بعضیها با حالتی خاص نگاهی به تو می اندازند و میروند. عقربه سرعت شمار را میخوانی و عدد آنرا بر سرعت مجاز تابلوهای کنار خیابان تقسیم میکنی. عددی بین 2 تا 3 بدست میاری. چاره ای نیست. باید باز هم سرعت را بالا ببری تا همرنگ جماعت باشی و مورد اعتراض قرار نگیری. خطر برخورد خودروهایی که بسیار تند تر از تو میرانند از پشت سر دائم ترا تهدید میکند. جای تعللی نیست. پا را بر روی پدال گاز میفشاری و عقربه سرعت شمار را نگاه میکنی که اعداد دو رقمی را پشت سر گذاشته و به اعداد سه رقمی میرسد و تا مقصد این موضوع ذهنت را مشغول میکند که کدامیک اشتباه است؟ سرعت غیر مجاز خودروها یا سرعت مجاز تابلوهای کنار جاده؟
Saturday, October 25, 2003
زندگی کردن در مجاورت تاسیسات اتمی کشور آنهم در برهه ای از زمان که تمام دنیا بر روی فعالیتهای هسته ای ایران حساس شده اند و در مقطعی که گروهی نظیر اسرائیل از امکان توقف کامل فعالیتهای هسته ای ایران از راههای دیپلماتیک نا امید شده اند جز انتظار حمله نظامی کشوری دیوانه به این تاسیسات و انفجاری عظیم و تشعشعات اتمی گسترده چه میتواند باشد؟ نظر شما چیست؟
Friday, October 24, 2003
به چه زبانی بنویسم که به نظر من جایزه نوبل سیاسی بود؟
Wednesday, October 22, 2003
اگرچه لینکشو هم گذاشتم ولی میخواستم سفارش کنم حتما سری به زیر درخت گیلاس بزنید. همین
کسی نمیخوات برای ما پیغامی پسغامی چیزی بذاره؟
Sunday, October 19, 2003
تا به امروز به پیشرفت به چه نگاهی نگریسته اید؟ یک پروسه لازم الاجرا؟ راهی که باید رفت؟ سرنوشت محتوم بشری؟ و فکر میکنید بشر با این پیشرفتهای شگرف عاقبت به کجا میرسد؟
یادم هست زمانی در تلویزیون در برنامه کودک یک نمایش عروسکی بود .....فکر کنم به نام باغ گلها.......یه سگ توی این نمایش بود که نقش شوید را بازی میکرد و از اول تا آخر میدوید و میگفت: من شویدم...من شویدم... تا کی بدوم دنبال دمم؟ .....!!!! حالا شاید حکایت انسان و پیشرفت حکایت این جناب شوید و دمش باشد. انسان یک قرن پیش اگر پیشرفتهای امروزی را میدید دنیا را سرشار از خوشی و سعادتمندی تصور میکرد. در حالیکه آمار جنایت و افسردگی و اعتیاد و موارد مشابه نشان میدهد این پیش بینی انسان قرن گذشته چندان صحیح از آب در نیامده است. در حقیقت انسان در آغاز عصر ماشین فکر میکرد با به کمک گرفتن ماشین و ایجاد رفاه به سعادت هم میرسد شاید در آن زمان مرز مشخصی بین رفاه و سعادت نبود ولی امروز مفهوم کاملا متفاوت و جدای آنها را میتوانیم لمس کنیم.
حال برای سعادت چه راهی را باید پیش گرفت؟ بازگش به آغوش طبیعت؟ شاید.
شيرين ايرانی جهان را شرمنده فرهاد ساخت. برای نسل جديد نام عبادی اولين بار پس از حادثه کوی دانشگاه شناخته شد. در آن شرايط که نيروی انتظامی به عنوان روی فضيه پشت ميز متهم نشسته بود باز شجاعتی نياز بود تا کسی وکالت آن دانشجويان را بپذيرد. اندک زمانی بعد از کوی دانشگاه ، يکی از افراد بريده از بسيج خواست لب به اعتراف بگشايد . شيرين عبادی پس از اطلاع از اين موضوع به آن بسيجی پناه می دهد و از رهامی می خواهد که به دفتر وی بيايد تا اعترافات آن بسيجی بريده را گوش کند. همان روز عصر تصميم می گيرند اعترافات را که پای بسياری از چهره های نظام را به وقايع اخير کشور باز می کرد ضبط کنند. در نهايت به جای پيگيری آن اتهامات ، دادسرای تهران اين دو وکيل را به همراه آن بسيجی بريده - امير فرشاد ابراهيمی - تحت عنوان نوارسازان به اتهام نشر اکاذيب بازداشت می کند. رهامی بعد از ان بازداشت و تبعات آن به دانشگاه بازگشت تا باز به دانشجويان وکالت آموزش دهد و شيرين عبادی سعی کرد از سياست دور شود و به بررسی مشکلات حقوق زنان و کودکان بپردازد. اواخر پاييز ۱۳۵۳ اولين قاضی زن ايران کسی نبود جز شيرين عبادی که پس از طی مدارج عالی به اين مقام رسيد. آن روز هر چند در مراسم تحليف وی وزير دادگستری آرزوی استمرار اين موضع را نمود اما اين مساله با انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ عملا ناکام ماند. او هر چند امروز بزرگترين جايزه صلح جويی و صلح خواهی دنيا را از آن خود کرده است که از سالها پيش فرياد صلح خواهی اش را با عملکردی مناسب بيان کرده است . او در سالهای بعد از انقلاب هرچند هرگز به مسند قضاوتش بازنگشت اما همواره توجهی ويژه به حقوق دوقشر زنان و کودکان داشت ؛ شايد به همين دليل است که اکثر تاليفات شيرين عبادی در مورد همين دو مقوله است. وی يکی از بنيانگذاران بنياد حفظ حقوق زنان و کودکان در ايران است . عبادی در امور عام المنفعه نيز فعاليت داشت و معمولا از موکلين کم بضاعت خود وجهی بابت حق الزحمه خود درخواست نمی کرد. در همين مورد اخير او بدون چشمداشت مالی وکالت خانواده نرگس - دختری که مورد آزار عموی خود قرار گرفته بود - را پذيرفت. شيرين عبادی امروز بر جايگاهی رسيد که نه تنها سال ۲۰۰۱ - گفت و گوی تمدنها - خاتمی به پايش هم نرسيده بود بلکه حتی پاپ ژان پل دوم رهبر کاتوليک های جهان و دوسيلوا رييس جمهور صلح طلب برزيل هم نتوانستند به چنين افتخاری برسند .
ايران تا پايان ماه جاری فرصت دارد تا آژانس بين الملی انرژی اتمی را قانع کند که برنامه ای برای توليد سلاح هسته ای ندارد.

نتيجه تصميمات رهبران ايران زودتر از چند روز آينده اعلام نمی شود. بنابراين تا زمان ديدار احتمالی وزرای خارجه آلمان، بريتانيا و فرانسه تصميم ايران آشکار نخواهد شد.

ايران پيشتر اعلام کرد که رسما از وزيران خارجه آلمان، بريتانيا و فرانسه دعوت کرده است برای مذاکره در مورد راه های رفع بحران ناشی از فعاليت های هسته ای جمهوری اسلامی به تهران سفر کنند.

به گزارش خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی - ايرنا - حميد رضا آصفی، سخنگوی وزارت خارجه ايران، گفت که هدف از مذاکره با وزيران خارجه سه کشور اروپايی طرح ديدگاه های دولت ايران در زمينه برنامه های هسته ای خود و شنيدن نظرات کشورهای اروپايی در اين زمينه است.
اخيرا رئيس جمهور محمد خاتمی در باره سياست هسته ای ايران و اينکه آيا اين کشور برنامه غنی سازی اورانيوم را متوقف خواهد کرد گفت که ايران هر کار ضروری را برای حل مشکل انجام خواهد داد مشروط به اينکه حق خود برای برخورداری از تکنولوژی هسته ای را حفظ کند.



انتخاب شيرين عبادی به عنوان برنده جايزه صلح نوبل در سال 2003 بلندپايه ترين عنوان جهانی است که تاکنون به يک ايرانی تعلق گرفته است؛ انتخابی که با شادمانی وسيع اکثريت ايرانيان روبرو شده در همان حال برخی با برخوردی تند با آن، اين انتخاب را سياسی و توطئه ای به قصد اثرگذاری در سرنوشت جمهوری اسلامی توصيف کرده اند.

بحث انگيزترين واکنش ها آن بود که از جانب محمد خاتمی رييس جمهور اسلامی ايران ظاهر شد، وی در سخنانی جايزه صلح نوبل را سياسی خواند و به اين ترتيب ارزش آن را زير سئوال برد. سخنانی که بعدا دفتر رياست جمهور بخش هائی از آن را تصحيح کرد.



آيا انتخاب يک زن ايرانی به عنوان برنده جايزه صلح نوبل نشانه توجه جهانيان به وضعيت دشوار زنان ايرانی است؟ آيا می توان از اين انتخاب نتيجه گرفت که بعد از چهره خشنی که حوادث 11 سپتامبر از مسلمانان نشان داد و همين تصوير در افکارعمومی شکل گرفت اينک تصوير ديگری از مسلمانان در نگاه جهانيان نشسته است؟ اين تصوير چه کاربردی دارد؟

در حالی که شخصيت های معتبری مانند رهبر کاتوليک های جهان در بين نامزدان جايزه صلح نوبل قرار داشتند آن چه موجب انتخاب شيرين عبادی شد به چه عواملی بستگی داشت؟

اهدای جايزه پراعتبار صلح جهانی به زنی ايرانی چه اثری در آينده زنان و هواداران حقوق بشر در ايران خواهد داشت؟ محمد خاتمی رييس جمهور اصلاحات طلب ايران چه واکنشی می توانست نشان دهد که رای دهندگان به خود را بيشتر راضی کند؟

آيا اين انتخاب، زنان ايرانی را به فعاليت بيش تر در صحنه اجتماع و جهان ترغيب خواهد کرد؟


به نظر من انتخاب عبادی به نوعی حامل یک پیام برای ایران بود. پیامی شبیه به آنچه در سال 1366 و 1367 با ارسال کیک کلیدی شکل و هفت تیر کمری برای سران کشور فرستاده شد. این انتخاب نمونه ای از تقدیرهایی است که جهان غرب میتواند از دولت و مردم ایران کند. مسلما در همین ایام باید وجه دیگر سکه یعنی سزای عدم پیروی از خطوط آنان را نیز ارسال نمایند. من که فکر میکنم خاتمی در سیاسی خواندن این جایزه اشتباه نکرده ولی شاید در گفتن این سخن قدری بی سیاستی کرده باشد. نظر شما چیست؟

Friday, October 10, 2003
آقا من امروز یه کشفی کردم. مدتی بود که وبلاگ من علیرغم اینکه مطلب توش میذاشتم یا تمپلتش رو عوض میکردم تغییراتش توی وبلاگ نمی اومد و چند روز بعد به روز میشد. امروز که از طریق یکی از سایتهای فیلترینگ اقدام کردم و بلاگر را باز کردم دیدم که وبلاگ سریعا به روز شد و مشکلات مذکور حل شد. به نظر میاد مطالب وبلاگها به طریقی در جریان فیلترینگ نگه داشته میشه و شاید بازبینی هم بشه. به هر حال اگه شما هم همین مشکلات را دارید اینو امتحان کنید.
خب یقین شما هم مث من شنیدین که گروه آریان توی لندن کنسرت گذاشته و کنسرتشون هم خیلی موفق بوده. این هم چن تا عکس از این کنسرت و همچنین برای خوندن متن کامل خبر به اینجا برین.





یکی از دوستان از ملاقات خانواده یک بیمار مبتلا به ایدز ( یا شاید فقط آلوده به ایدز) به شدت متاثر شده بود. همسر بیمار باردار بود و به احتمال زیاد کودک آنان قبل از تولد محکوم به آلودگی به ایدز از طریق مارد خود بود. این مطلب را در مورد ایدز از اسیت بی بی سی نقل میکنم.:
صندوق جمعيت سازمان ملل متحد در گزارشی فاش ساخته است که درهر 14 ثانيه يک انسان جوان به ويروس "اچ آی وی"، عامل انتقال بيماری ايدز، آلوده می شود. بنابه اين گزارش، حدود شش هزار نفر در گروه سنی 15 تا 24 سال به طور روزانه به ايدز مبتلا می شوند. نيمی از موارد تازه ابتلا به اين ويروس افراد زير 25 سال و اکثرا زنان جوانی هستند که در کشورهای درحال توسعه زندگی می کنند. گزارش صندوق جمعيت تحت عنوان "وضعيت جمعيت جهانی" نشان می دهد که تقريبا نيمی از جمعيت جهان کمتر از25 سال سن دارد که از اين ميان، 87 درصد در کشورهای درحال توسعه زندگی می کنند. حدود 57 ميليون مرد جوان و 96 ميليون زن جوان در سنين 15 تا 24 سال قادر به خواندن يا نوشتن نيستند. بيش از 13 ميليون کودک زير 15 سال پدر، مادر يا هر دو را به دليل ابتلا به ايدز از دست داده اند. اين گزارش حاکی از آن است که فقر، بی سوادی و خدمات ناکافی به گسترش ويروس اچ آی وی، در ميان جوانان دامن زده است.

زنان در معرض خطراند:
اين گزارش نشان می دهد که دو سوم جوانان مبتلا به اچ آی وی، زن هستند. زنان در جنوب صحرای آفريقا، 67 درصد جوانان مبتلا به اچ آی وی را تشکيل می دهند. در آسيا اين رقم 62 درصد است. اين گزارش می گويد که بسياری از زنان در کشورهای درحال توسعه قادر به حفاظت از خود در برابر ايدز نيستند. برای نمونه در سومالی، تنها 26 درصد زنان از وجود بيماری ايدز خبر دارند و تنها يک درصد می دانند چگونه از خود محافظت کنند. سايرين از قدرت لازم برای انجام آميزش بهداشتی و بدون خطر يا حتی امتناع از آن برخوردار نيستند. تحقيقات در کنيا و زامبيا نشان داده که احتمال ابتلا به ويروس اچ آی وی در ميان دخترانی که ازدواج کرده اند به مراتب بيشتر از دختران مجرد است.

به نظر میرسد برنامه های بهتر آموزش بهداشت جنسی برای جوانان الزامی است. درحالی که ايدز شمار روزافزونی از نسل جديد را نابود می کند، جهان بيش از اين نمی تواند به تدابير نيمه کاره قناعت کند. اين تنها يک مساله بهداشت عمومی نيست. اين يک فاجعه است که به اقدامات فوری در سراسر جهان نياز دارد.
Monday, October 06, 2003
راستی در مصرف پیام هم صرفه جویی کنید!!!!!....... میدونم بی تقصیرید.!!
آقا من به این کنتور وبلاگ اعتراض دارم. من حداقل خودم روزی چن بار به این وبلاگ سر میزنم ولی اثری از آثار اون نیست. این کنتور هم فقط برای تضعیف روحیه خوبه!!!! به خدا وبلاگ من پر طرفداره......حرفای این کنتور خود فروخته را باور نکنید.....بازدید کننده های وبلاگ من خیلی بیشتر از این حرفاس......باور کنید....
میخوام امشب قصه ای رو بنویسم که دیدم وبلاگ طعم دریا هم بطور خلاصه به اون اشاره کرده. آماده باشین که قصه رو شروع کنم. یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیشکی نبود. خدایی بود و حقیقت به شکل ایینه ای در دست خدا بود. خدا خودش رو که حقیقت محض بود در ایینه میدید و لذا حقیقت را در اون زمان فقط میشد توی ایینه دید. یه روز این ایینه از دست خدا افتاد و خورد به زمین و ریز ریز شد. مردم هریکی یه تکه کوچک اونو برداشتن و توش نگاه کردن. خب طبیعیه که به دلیل کوچکی قطعات ایینه هرکی فقط خودشو تو آیینه دید و فکر کرد خودش حقیقته. نزاع انسانها از همینجا شروع شد.......نمیدونم این قصه از مولاناست یا منبع اولیه دیگه ای داره ( یعنی مثلا اونهم از یکی دیگه نقل کرده باشه) ولی به نظرم یه ظرافت زیبا توش نهفته اس. از طرفی خودخواهی و خود راست پنداری انسانها را به تصویر کشیده از سوی دیگه تا حدودی اونو ناشی از ندانستنهای انسانها و خوش باوریهای او گذاشته و بالاخره یه داستان شیرین خلق کرده. کار هر کی هست دستش درد نکنه.
Sunday, October 05, 2003
آیا تا به حال به شعر کلاسیک و شعر نو گیر دادین؟ من چند شب پیش یه همچین کاری کردم. یعنی یه نظر دارم که تا به حال چند بار به عناوین مختلف ابراز کرده ام ولی غالبا با استقبال!!! زیادی روبرو شده و مجبور شده ام تا مدتی حرفی از آن به میان نیاورم!!!! البته اگه بخوام بی انصافی را کنار بذارم بعضی از دوستان ( اونایی که با کمالات تر بودن !) هم از اون حمایت کردن. از مقدمه بکاهم و اصل مطلبو بگم. من فکر میکنم فضای شعری چه در شعرای قدیم و چه در شعرای جدید فضای انسان 200 تا 300 سال پیش هست. ببینین امروز من و شما چقدر گل ارغوان و بلبل و .. میبینیم که حالا از این چیزا بتونیم به عنوان تشبیه و استعاره استفاده کنیم. من فکر میکنم اگه در زمان حافظ و سعدی و امثالهم ! شاعر میگفت "چشم نرگس" برای شنونده هم چشم مفهوم داشت و هم گل نرگس برایش حالتی را تداعی میکرد. ولی امروز ما آنچه از گل نرگس برداشت میکنیم همان چیزی است که در کتابهای ادبیات خوانده ایم. یاد گرفته ایم که از این چیز حالت مستی را برداشت کنیم> از ان چیز حالت سرخوشی و از یکی دیگه مثلا ایثار و فداکاری. امروز فضای شعر حتی شعر نو فضای زندگی امروزی ما نیست . من میگم شعرا باید تشبیه و استعاره و .. را از دنیای کنونی ما بگیرن نه اینکه برن و از فضای شعرای 1000 سال پیش الگو بگیرن. نظر شما چیه؟
Friday, October 03, 2003
تا حالا شنیدی که میگن : سلام دیروزت هنوز لب طاقچه است؟ حالا حکایت ما هست و این وبلاگ بلاگر محترم.
وقتی هنوز مطلبی که چند روز پیش پست و پابلیش کردم را هنوز توی وبلاگ نیاورده چطور میشه آدم حوصله کنه بازم مطلب بنویسه.ولی:

چند شب پیش جای شما خالی رفتیم فیلم فرش باد. یه نکته جالب توی فیلم بود که میخوام اینجا بهش اشاره کنم. خیلی قشنگ نشان داده بود که چطور در سایر کشورهای توسعه یافته امورات با برنامه و طبق پیش بینی و برنامه های قبلی پیش میرود ولی ما در ایران غالبا کارمان برنامه راست و درستی نداره و وقتی در تنگنا قرار میگیریم ( مثل شب امتحان) یهو کاری میکنیم که اون توسعه یافته انگشت به دهان حیران باقی میماند.